- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مرهـم زخـم دلـش تـنهـا دم شمشیـر بود مردم از او سیر بودند او ز مردم سیر بود خار در چشم، استخوان در حلق، آتش بر جگر در کف گردون کمان، در سینۀ او تیر بود گنج عالـم زیر پا و ثروتش وقت عروج چند قرص نان جو، یک اسب، یک شمشیر بود زود زهـر تیـغ قاتـل کرد بر جـانش اثر مجتبـی بـر او طـبیب آورد امـا دیـر بود در حرم آمد به دنیا، گشت در مسجد شهید قطرهقطره خون پاکش را همین تفسیر بود بیگناهی کم گناهی نیست، بـر اهـل گناه شـدت عـدل علـی بالاتـرین تقصیـر بود بر زمین افتاده، خون فواره میزد از سرش در دو چشمش اشک شوق و بر لبش تکبیر بود گرچه طی گردیده بود از عمر او شصت و سهسال او در ایام شباب از داغ زهـرا پیـر بـود شیـر، بهـر قاتـل خود میفرستاد از کرم با وجود آن که خود تنها غذایش شیر بود کار مولا بود میثم! لطف و صدق و دوستی کار دنیا ظلم و جور و حیله و تزویر بود
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام قبل از شهادت
دیگـر بـرای پـر زدنم پـر بیـاوریـد آن خـلعـتی که داد پِـیـمـبر؛ بیاورید غربت توان دیدن من را ربوده است این خار را ز چـشم ترم در بیاورید تا خوب و بد حلال کنند این غریب را ایـتــام را بـرابـر بـسـتـر بـیـاوریـد زخم سرم که هم نمیاید چه میکنید جـای طـبـیـب چـارۀ دیگـر بیاورید آن معجری که نیمی از آن سوخت پشت در آن را برا ی بستـن این سر بیاورید چندیست سخـت تشنه دیدار گشتهام کـوثـر برای سـاقـی کـوثـر بیاورید مهری برای سجده من وقت احتضار از خاک روی چـادر مـادر بیاورید بـار دگر به کوفه اگر راهـتان فـتاد با خود اضافه چادر و معجر بیاورید
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علی علیهالسلام
بنـویـسـیـد مـرا بـنـدۀ سـلـطـان نجـف بنـویسید که عـالـم هـمه قـربـان نجف وسـط عـرش بُوَد تختِ سلیـمانِ نجف
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
ای شهید عدل خود در بیت داور یا علی ای غمت از ریگ صحراها فزونتر یا علی سفرهها خالی ز نان و دیدهها از اشک پر بعد تو کی بر یتیمان میزند سر، یا علی؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
چشم خود بستی و چشم همه شد گریانت دست شستی ز یتیمان و صف طفلانت برو حق داری اگر میل به رفتن داری صبر کم کن بکش از دست همه دامانت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
ای چشمها به صورت مولا نظر کنید جاری به زخم خود همه خون جگر کنید زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست بر آن غـریب، جـامـۀ ماتم به بـر کنید ریزید همچو اشک به خاک ای ستارگان سخت است بیعلی شب خود را سحر کنید بیرون شهر کوفه در آن کوچۀ خموش آن کـودک خـرابه نشین را خـبر کنید ای جنّ و انس و حور و ملک ای تمام خلق تا روز حشر خاک یتیمی به سر کنید شیـر خـدا نـیـاز نـدارد دگـر به شـیـر اشک عزا روانه بر او از بصر کنید امشب به جای آنکه بر او شیر آورید خـون جـگـر نـثار، به زخـم پـدر کنید از قــصّــۀ خـرابـۀ شــام آوریــد یــاد یک شب گر از خرابۀ کوفه گذر کنید هنگـام شب جـنازۀ او را چو میبَـرید در سیـنه داغ فـاطـمه را تـازه تر کنید ای نـالههـای نیـمه شب هر شب عـلی آتـش شـویـد و بر جگـر ما اثـر کـنـید از بس گـنـاه کـردهام افـتـادم از نـظـر ای خاندان وحی به «میثم» نظر کنید
: امتیاز
|
مناجات شب قدر با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است احـیـا گـرفـتـهام که تـو احـیـا کـنی مـرا قـدرم اگر که با تو مقـدّر شود بس است خیری ندیدهام من از عمری که بیتو رفت عمرم اگر به دیدنت آخر شود بس است انـدازه چـکـیـدن یک قـطـره اشـک هـم محض فراق، چشمم اگر تر شود بس است نـه من که روزههـای هـمه روزگـار بـا یک روز، روزۀ تو برابر شود بس است امشب مرا بخـاطـر جـدت عـلـی ببخـش آقا که راضی از دل نوکر شود بس است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
برخاست، که عزم و استواری این است بنشست، که صبر و بردباری این است ذکر لب او فُزتُ و رَبِّ الکعبه است در حال سجود، رستگاری این است ************ در چشم من آئینه علی، آب علیست مهتاب علی، مهر جهانتاب علیست خـون سر او، کـنار سجّـاده نـوشت مظلومترین شهیدِ محراب عـلیست ************ دریـا بود و گهـر به ساحـل مـیداد انگـشتـری خـویش به سائـل میداد از کیسۀ نان خشک میکرد افـطار از کاسۀ شیـر خود به قـاتـل میداد ************ گفتند: که پیش از عدم آمد به وجود آن صدرنشین مسند غـیب و شهـود یک روز طلوع کرد از کعبۀ عشق یک روز غروب کرد در حال سجود ************ جان با هیجان گِرد سرش میگردید پـروانـۀ دل دور و برش میگـردید در عــمــرِ کـمِ زمـامــداریِ عــلـی اسلام، به گِـرد محـورش میگردید ************ آفـاق کجا نـور جَـلی را حس کرد؟ آرامش صبـح اَزَلـی را حـس کرد؟ جـز پـنـج بهـار فـرصت زود گـذر کی طعم عدالت علی را حس کرد؟ ************ دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت تأثـیر، ستـارۀ سهـیـل از تو گرفـت ای روح دعـا بعد تو شد عـالـمتاب انوار دعایی که کـمیل از تو گرفت ************ زیبایی چـشمهسار در چـشمش بود دلـتنگی و انتـظار در چـشـمش بود در کـوفـۀ بیوفـا صبـوری میکرد با آنکه همیشه خار در چشمش بود ************ شد تنگ غروب و بر دلم آه نشست در دامن شب ستـاره با مـاه نشست شیـون ز کـبوتران چاهی برخاست فـریاد تو وقـتی به دل چـاه نـشست ************ ای روح کـرم که مـظهـر احـسانی «آنی» که اشاره کرد «حافظ» آنی خـورشیـدی و ذرّه پـروری آیـیـنت آئـیـنـۀ «هَـل اَتی عَـلَی الاِنـسـانی» ************ ای نـام تو « دافِـعُ الـنِّـقَـم» یا مـولا وی یاد تو « سـابغُ النّـعَـم» یا مولا ای چشم خدا، گوشۀ چشمی، که گرفت آئـیــنــۀ دل، غــبـارِ غـــم یـا مــولا ************ مطلـوب تـمام اولـیاء مطلب اوست آیات تـوکّـل و رضا بر لـب اوست رایات قـیام و صلح و صبر و ایثار بر دوش حسین و حسن و زینب اوست
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
یک شب دگر تو منتظرم باش، فاطمه مَرهـم برای زخـم سرم باش، فـاطـمه یک عمر، انتظار تو را میکشم بس است هجرانِ روزگار تو را میکشم بس است از سیـنهٔ شکـستهٔ تو سیـنـهاَم پُر است از بازوان خـستهٔ تو سیـنهاَم پُـر است آری شنـیـدنـیـست، غـم ایـنـچـنـیـنیاَم طـولانـی است قـصهٔ خانه نـشیـنـیاَم مـیآیـم و نـگـفـتـنـیاَت را بمن بـگـو آن قـصـهٔ شـنـیـدنیاَت را بـمـن بـگـو من ماندهام هنوز، از آن رو گرفـتـنَت وای از زمانِ دست به پهلـو گرفـتـنَت ایکاش حرفی از در و دیوار میزدی یک ذّره حرف، از نوک مسمار میزدی غیر از وصیتت، به شبِ رفتنَت به من چیزی نگفتی عاقبت از محسنت به من صد ماجرا اینهمه تُو داری، ای دریغ! رفتی تو با تمام گرفـتاری، ای دریغ! یادم نرفـته آخـرِ خـط، گـفـتی یا عـلی بودی بخون و خاک و فقط، گفتی یاعلی حـالا عـلـی بـسوی تو پـرواز میکـند عـقـده ز اسـتـخـوانِ گـلـو باز میکـند گـویا هـنـوز منـتـظـرِ من نـشـستـهای من با سرِ شکسته، تو پهلو شکستهای تـازه حسن مصیـبـتـش آغـاز میشود کم کم صدای غـربتـش آغـاز میشود دارد حـسیـن، زمـزمـهٔ کـربـلا به لب زینب صبور، در همه غمهاست روز و شب میبینم آن زمان که سرم، جنگ میشود دامانِ اهل کـوفه پُر از سنگ میشود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمومنین علیه السلام
دلت هـوای اجـل کرده نیـمه جـانی تو در انـتـظـار و هــوایـیِّ آسـمـانـی تـو بیا بگـیـر ز اسم خودت مـدد، برخـیز هنوز هم که هـنوز است، پهـلـوانی تو امان ازین همه غربت به تازگی مَردم شده است باورشان که نماز خوانی تو چه قدر دل نگـرانی برای قـاتـل خود فدای این همه لطفت، چه مهربانی تو گرفته صبر مرا، رنگ چهـرۀ زردت بهـار من چه شده زخـمـیِ خـزانی تو دوباره فاطمه یا فاطمه است روی لبت به یاد محـسن و مـادر چه بیامانی تو سر شکسته نکرده است رو به قبله تو را شهـید روضۀ زهـرای قـد کـمـانـی تو شـبـیـه مــادرمـان فــاطـمـه دم رفـتـن برای پیکر صد پاره روضهخوانی تو امان از آن سر بر نیزه، وای از گودال امان ز کـوفه و زیـنب، اگر نمانی تو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمومنین علیه السلام
از نگـاه پـسرت سمتِ سرت ریخت دلم دست تو سرد شد و چشم ترت ریخت دلم از سخنهای طبیبی که تو را کرد جواب از نگاه همه در دور و برت ریخت دلم مـادرم فـاطـمـه را در نـظـرت میبـیـنم ریخت از فرق تو خونِ جگرت ریخت دلم نفـس من به نـفـسهای تو بـنـد است پـدر از نفـسهای کم و مخـتصرت ریخت دلم سمتِ کـوچه نظـرم جـلب شد و آنجا، با دیـدنِ جـمعـیـتِ پشت درت ریخـت دلـم رخ مهتابیِ تو روز مرا چون شب کرد خون فرق سر تو خون به دل زینب کرد این غم آنست که یک روزه مرا پیر کند کیـست تا حـال منِ غـم زده تفـسـیر کـند بس که این زخم عمیق است و ز تو خون رفته شیر هم سخت، بعـید است که تأثـیر کند کاش میمُـردم و این گونه نمیدیـدم که رنگ رخـسار تو هـر ثـانـیه تغـیـیر کند پشت در گفت یتیمی که مگر سابقه داشت بـیغـذا بـاشم و خـرمـای عـلی دیر کند رحمت حق به دو چشمی که به قصد قربت گریه بر غربت این زخمیِ شمـشیر کند کاش پیک اجل این بار کند صرف نظر لااقـل کـاش کـمـی هـم شده تأخـیـر کـند کاش فکـری تو به حال دل و آهم بکنی چـشم خود باز کـنی بـاز نگـاهـم بکـنـی ظاهراً زخم، عمیق است و شفا نیست که نیست سرِ مُنشق شده را هیچ دوا نیست که نیست میروی بعـدِ تو شایـد که بفـهـمـد کـوفه هیچ کس مردتر از شیر خدا نیست که نیست کیسۀ نان و رطب هم به تو میریزد اشک که گرسنه است یتیمیّ و غذا نیست که نیست کوفه نشناخت تو را بعدِ نبودِ تو چه سود پشت در جمع شده مَردُم و جا نیست که نیست داغ تو داغ بزرگـیست که تا آخـر عـمر مرهمی بر جگر خستۀ ما نیست که نیست با اشاره به من و تـشنه لـبت فـهـمـاندی هیچ داغی چو غم کرببلا نیست که نیست چشم تو ماتِ ابالفضل شد و ماتِ حسین روضه خواندی دمِ رفتن به مصیباتِ حسین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمومنین علیه السلام
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت علی جراحت سر را همیشه در دل داشت نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز دلی به سینه چنان مرغ نیم بسمل داشت دمــی کـه آیــنــهٔ آب چـــاه را مــیدیــد هزار حـنـجـره فـریـاد در مقـابـل داشت بلند دست کـریـمـش ز دیـده پـنـهـان بود چو بوتهای که در آغوش خاک حاصل داشت به نخل عاطفهاش دست هیچ کس نرسید به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت اگر شـبـانـه به اطعـام سـائـلان میرفت به جان فاطمه، شرم از نگاه سائل داشت پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود همیشه در دل خود انـتظار قـاتـل داشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
یا علی گفتم و تا عرش خدا طی کردم این چنین کـشفِ غـبار قـدم وی کردم باده از ذکر علی ریختهام جام به جام شُرب خمر از قـدح گوش پیاپی کردم بین هر روضه که ساقیش فقط شیر خداست کاسۀ چـشـم به دستـم طـلـب می کردم گوش این طایفه آواز گـدا نـشنـیداست خاطرم نیست که ناله به درش کی کردم به نیستان قدمی نه که پُر از آه دل است از غم دوری تو هر مُـژه را نی کردم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
قدر شب قدری و عزادار تو زهراست از روز ازل تا به ابد یار تو زهراست با بـال شـکـسته سرِ زخـمیِّ تو بـستـم تیمار تو با فاطمه غمخوار تو زهراست بر شـانۀ تو بیـرق دین است و ولایت بالاست عَلم چون که علمدار تو زهراست تیغی که شکسته سر تو قاتل تو نیست دق کردهای از داغ و گرفتار تو زهراست بازوی تو بستند و شکـستـند حریـمت بیمار غـم یـاسی و بیمار تو زهراست آه دل خــود را بـه تَـهِ چــاه مَـیــنـداز چون مشتریِّ آه دل زار تو زهراست این بـار قـرار من و تو گـوشۀ گـودال خنجر، پسِ سر، باز عزادار تو زهراست پـای سـرِ بر نـیـزه بیا نـدبه بخـوانـیـم که منتـظر دیـدن سـالار تو زهـراست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
یک عمر از غم روزگاری نیلگون داشت بر مژههایش رشتههای اشک و خون داشت دیگر گـلی روی لبـش هرگـز نروئـید بر گونه اما لالـههـای واژگـون داشت دلتنگ زهرا بود و میزد دست بر هم روی لبـش انـا الـیـه راجـعـون داشت بر دوش او هـفت آسمان آوار غم بود تا بود زهـرا خانۀ حیـدر ستون داشت پشت سرش زینب به گریه آب میریخت پشت مسافر آب پاشیدن شگون داشت خـاکـی که مـیبـوسـیـد رد پـای او را گریه ز نون والقلم، ما یَسطرون داشت از فرق سر باید برون ریزد غمش را از غصهها آتشفشانی در درون داشت خـود ره نـشـان تـیـغ قـاتـل داد انگـار سر گشتهای را سوی مقصد رهنمون داشت رنگش عوض میشد ناگه صیحه میزد گویا فلک ازرفتن حـیدر جنون داشت در راه مسجد تا به خانه گریه میکرد از خاطراتش چشمهایی لاله گون داشت یـاد زمـانی که زنی پـهـلـو شـکـسـتـه در جای جای خاک کوچه رد خون داشت
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
بـاید بـرای حـال زارم نـالـه سـر کرد یا لااقـل این شام ظلمت را سحر کرد وقت گرفتاری تو را خواندن، هنر نیست آنکه همیشه خوانده نامت را، هنر کرد فـهـمـیـدهام از اِنّٙالاٙنـسانٙ لٙـفـیٖ خُـسْر هرکس که از یاد تو غافل شد، ضرر کرد دیـروز اهـل اشـک و اسـتغـفـار بودم امـروز امـا معـصیت بر من اثـر کرد شـرمـنــده از بــار گــنـاهـم بـودم امـا بخـشندگیهـایت مرا شـرمـنـدهتر کرد گـفـتـنـد که آخـر عـذابـم مـیکـنـی تـو گـفتم عذابم میکند؟ هرگـز، اگر کرد! کارم گره خوردهست، دیگـر مطـمئنم بـاید حـسینبـنعـلـی را با خـبـر کـرد میرفـت زینب پا به پای آن سـری که منزل به منزل بر فراز نِی سفـر کرد یکجـا میان طشت و یکجا بین گـودال یکجا هم از بـازار شامیها گـذر کرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
این گونهای که تو، غرق خدا شدی مـانـدیـم، بـنـدهای! یا کـبـریا شدی؟ هرجا که میرویم، آنجا تویی عـلی کون و مکان شدی ارض و سما شدی مـا را نـگــاهِ تـو از خـاک آفــریــد با این حـساب تو، بـابـای مـا شـدی تـا مـا گـدا شـدیـم، بـیادّعــا شـدیـم جود و کرم شدی، لطف و عطا شدی سیلاب مشکـلات، ما را ربوده بود تا ایـنکه آمـدی، مـشکـل گـشا شدی «هُمْ راکعون»شدی، «والسّابقون» شدی هَم «إنّمایی» و، هَم «هـلْ أتیٰ» شدی رکـن و مـقـام، تو، بـیت الحـرام، تو در سرزمین وحی، سعی و صفا شدی ای خشت، چون ادب کردی به محضرش حالا برای خـود، ایـوانْ طـلا شدی با درد آمـدیـم، تـسکـیـن مان شَـوی با گـریـه آمـدیـم، نـورالـبُـکـا شـدی ای مـونـس هـمه در وقـت بیکـسی آخـر خـودت چرا تـنهـا رها شدی؟ هـنـگـامـۀ فـلـق، یـاد تـو مـیکـنـیـم چون در نماز صبح، حاجت روا شدی غرقاب خون خویش در بین آن گِلیم گـریـان روضـۀ یـک بـوریـا شـدی شبـهـای قـدر شـد، هـمـراه فـاطـمـه شـایــد روانــۀ کــربُ و بـلا شــدی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
چه کـنم نیـست تـوانم که بگـویم سخـنی از تو گـفـتن نبود کار هـزاران چو منی هرکه خواهد ز تو گوید به دو صد سوز جگر بـایـدش حق بـدهـد کـوثـر و قـرآن دگر چه کنم مـرغ دلـم مـیل تو دارد چه کنم خون اگر از دل و از دیده نبارد چه کنم تو ولی هستی و اعلاست مقـام تو علی جن و انس و ملک و چرخ غلام تو علی دارم از عــمـق دلــم آه بـه یـاد سـرِ تـو هم که سوزانده مرا یاد سر و همسر تو از تو گفتن به همین نکته کفایت که خدا گفتگو کرده ز صوتت به رسول دو سرا کوفـیانی که ز نـان و کرمت سیر شدند رو به نامت همگی دست به شمشیر شدند نانتان خورده و بغض تو به دل کاشتهاند روی لب ناله و نفرین به تو را داشتهاند بخدا جز نبیات واقـف اسرار تو نیست گمره و خار شود هر که گرفتار تو نیست من که دانـم ز همه خلـق گـنهـکـار تـرم به شب قـدر زنم ضجه و قـرآن به سرم میزنم دم ز عـلـی نـزد خـداونـد جـلـی به عــلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـی آنـقـدَر نـالـه زنـم تا که زمیـنـگـیر شوم یـا درِ خــانــۀ اولاد عــلـی پـیــر شــوم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
لطف کسی شبیه علی جان تمام نیست مهر کسی شبیه علی جان مدام نیست در پیـشگـاه حـضرت حـیـدر برای ما بـالاتـر از مـقـام گـدایـی مـقـام نیـست بـابـای مهـربـان و امـام و چـراغ دین در حق نوکران خودش او کدام نیست؟ بعد از فراق فاطمهاش روز خوش ندید جـز چاه با عـلی احدی هم کلام نیست گیرم که زخـم فـرق عـلی التـیام یافت هجـران یـاسِ سوخته را التـیام نیست از کوچههای کوفه پدر را به خانه برد دل خونتر از امام حسن هیچ امام نیست با هم بـرای غـربت زیـنب گـریـستـند از کوچه رد شدند، کسی پشت بام نیست خـاکـستر و نگـاه حـرامی و کعب نی جای عـقـیـله در وسـط ازدحـام نیست کوفه هر آنچه داشت حراجی دگر نداشت کوفه به هیچ وجه به سختی شام نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
دل شکـستۀ من انـس با عـلـی دارد امید از هـمه بگـسسته تا علی دارد منم ز شهـر ولایت ز کوچۀ عـشاق شـنـاسـنـامـۀ من مُهـر یا عـلی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را، خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکـستۀ بیدست و پا علی دارد نه در گذشته، در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حـشر برای شـفـاعت امّـت علی، حسین و رسول خدا، علی دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
یا علی حِصنِ حَصین را تو خودت معنا کن گـم شـدم در خـودم آقـا تـو مرا پیـدا کن هر کجا رفتـهام از لطـف تو گفـتم حیدر این صفت در تو اگر نیست مرا رسوا کن دشمنت از تو کمک خواست نجاتش دادی شب احیاست بـیا نوکـر خـود احـیاء کن رو به ایـوان طـلایـیِّ تـو گـفـتـم العــفـو پس امان نامۀ این عاشق خود امضا کن از نگـیـن میگـذرم بیـن نـمازت به گـدا جـای انگـشتـر خـود اشک ولا اهـدا کن خـاک زیـرِ قــدم زائـر تو الـمـاس است کـوه نور آمـده درهای ضـریحت وا کن آرزویـم فـقـط ایـن اسـت، دَمِ جـان دادن ذکـر لـبـهـای مـرا نـالــۀ یـا زهــرا کـن تو سفارش کن و در روز ظـهور مهدی بیـن آن لشـکـر دلـداده مـرا هـم جـا کـن
: امتیاز
|